نقاشیهایی که آنقدر تکراری و از رنگ و رو رفته هستند که دیگر انگیزهای برای نگاه کردن به آن ندارید یا آنقدر تازه و جذاب که هر روز با دیدن آن جزئیات بیشتری را درک کرده و لذت بیشتری میبرید.
زندگی روزمره سرشار از تجربههایی است که ارادی یا غیرارادی در فضا شکل میگیرند، تجربههایی که به زبان ساده احساس ما را نسبت به یک مکان، محله، کوچه، زیرگذر، خیابان و... شکل میدهد.
حتما شما هم احساسات متفاوت و متنوع نسبت به مکان و محل زندگی، کار، تحصیل یا عبور و مرور روزانه خود دارید. مثلا یک کوچه باریک قدیمی با دیوارهای بلند که محل زندگی کودکی شما بوده است، در شما احساس خوشایند یا ناخوشایندی بهوجود آورده است. بخشی از عوامل شکلگیری این احساس به فرم، رنگ، ترکیب و نحوه ساخت و ارتباط اجزای مختلف و هارمونی بین اجزا برمیگردد. در این بین یکی از مهمترین اجزایی که شهر را میتواند علاوه بر جذابتر شدن برای شهروندان، خاطره انگیز کند، نقاشیهای دیواری است. هنری که سبب میشود نه تنها فضای شهر با تمام آشفتگیهایش برای رهگذران لطیفتر شود بلکه عرصه بسیار مناسبی برای ورود هنر به شهر است.
ایدهای که سالها است بسیاری از کلانشهرهای دنیا استفاده از آن را آغاز کردهاند و حتی در برخی از شهرها مانند لندن، پاریس و رم نقاشیهای دیواری شهر به یکی از جاذبههای مهم جذب توریست تبدیل شدهاند. البته میتوان مدعی بود که نقاشی دیواری، هنری دیرینه است چرا که یکی از ابتداییترین شیوههای ارتباطی انسانهای اولیه از سپیده دم تاریخ تا کنون بوده که توانسته همچنان قدرت خود را حفظ کرده و با کاراییهای متفاوت مورد استفاده قرار بگیرد. زمانی برای تعیین قلمرو، زمانی ثبت شیوههای شکار و زمانی هم امرار معاش سبب شده تا نقاشیهای دیواری وارد زندگی بشر شود و امروزه ابزاری شده تا در جهت القای ارزشها، فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ و در برخی از کشورها جهت انجام تبلیغات سیاسی مورد استفاد قرار بگیرد.
در تهران هم شاید نخستین نقاشیهای دیواری که به یاد داریم، نقاشیهای مربوط به دوران دفاع مقدس بود.هنری که از آن زمان تا کنون سبب شده تا حداقل شهروندان در طول مسیرهای روزانه خود با نگاهی هر چند کوتاه به این تصاویر با یادآوری خاطره رشادتهای آن روزها، به خاطر بیاورند آرامشی را که امروز در سایه آن به راحتی زندگی میکنند نتیجه رشادت و شهادت آن سالها ست. چهرههایی که هنوز آثارشان روی در و دیوار شهر مانده سبب میشود تا حداقل نسل جدید تهرانی با این تصاویر باور کنند که شهر و کشورشان بر پایه ایمانهایی شکل گرفته که امروز بهعنوان امانت به دست آنها سپرده شده است.
دیوارهایی آراسته به ارزشهای بزرگ، وزین به رشادت انسانهایی که مطمئنا چنین نقشهایی توان بیان حماسهایشان را ندارد. دیوارهایی نشانگر تاریخ، تاریخی بس عظیم که البته نمیتوان مدعی بود با اوج زیبایی کشیده شدهاند. به هر حال نزدیک به دو دهه از عمر برخی از این نقاشیها میگذرد و به یقین شهر هم نیازمند ترمیم و مرمت این نقاشیها و حتی باز پیرایی آنهاست و همینکه تصاویری با همان مضامین با ضرافت بیشتری جای آنها را بگیرد. متأسفانه برخی از این تصاویر این روزها به پوستی کهنسال با چروک و ترک بر سیمای شهر نقش بسته است ؛ به یقین دیوارنگاریی با مفهوم حماسی شامل پرترهای از یک شهید یا جانباز با آثاری از رشادتهای بزرگ و مزین به سمبلهایی مانند کبوتر سفید، لاله و خون که امروز نیاز به قلموی یک نقاش ماهر دارند تا تصاویر حماسی را باز آفرینی کند.
چرا که این قاب عکسهای بزرگ در یک فضای شهری مسلما با ابعاد بزرگ و متعلق به هزاران شهروند و مخاطب است که به تبع آن نیازمند به میدان دید مناسبی است. میدان دیدی که با حضور دیگر المانهای شهری مانند بیلبوردهای تبلیغاتی، تابلوهای راهنمایی رانندگی گاه مخدوش شده و سبب میشود تا بسیاری از این نماها پشت سایه سایر تبلیغها و فضاهای شهری پنهان شوند.
چراکه سالهای گذشته در تهران تناسب میان ساخت و ایجاد این المانها به هم خورده و هر چند در سالهای اخیر تلاشهایی برای بهوجود آوردن یک هارمونی و فضای زیبا صورت گرفته، اما تا پاک کردن همه آثار فرسوده سالهای قبل راه طولانی داریم. به هر حال باقی ماندن نقاشیها طرحهای فرسوده قدیمی است. طرحهای آسیبدیده و رنگ و رو رفتهای که بسیار در تخریب فضا نقش دارند. این نقاشیهای دیواری مخاطبان ثابت و متحرکی دارند که روزانه با این طرحها روبهرو هستند و چشمان بسیاری بیتفاوت از کنارشان میگذرد.
شاید دلیل این بیتفاوتی، تکرار و یا شلوغی و آسیب بصری است که الان در فضا ایجاد شده است. مسئله دیگری که در نقاشیهای شهر خود را مینمایاند، عدمهماهنگی مفهومی است. بهطوری که در نقاشیهای دیواری با ارزشهای خاص دوران جنگ و ارزشهایی با بار عرفانی و دینی مواجه هستیم، در کنار همین طرح هنری هم یک بیلبورد تبلیغات تجاری بزرگ کاشته شده است. این ناهماهنگی به شلوغی بصری منتهی میشود که هدف اصلی نقاشی دیواری که ایجاد آرامش بصری است، را کاملا نقض میکند.
شاید چنین مسائلی باعث شود که مخاطبان نقاشی دیواری شهری، اکثرا نسبت به این آثار شهری کاملا بیتفاوت بوده و فضاهای شهری را از آن خود ندانسته و در نهایت این فضاها تاثیر خود را برشهروندان نمیگذارد.
البته در چند سال اخیر تفاوتهایی در نگرش به نقاشی دیواری بین مسئولان مربوط ایجاد شده است. تفاوت در مفاهیم یکی از آنهاست، بهطوری که در کنار موضوعات حماسی به سمت مقولههای فرهنگی و تزئینی و زیباییشناختی هم سوق پیدا کرده است. طرحهای متعددی که ذهن را برای چند ثانیه از فضای شلوغ خیابان دورمیکند و به تخیل یا کشف اثر هنری مشغول میکند. اما شروع این طرحها که دارای ارزش هنری بوده و تنها تحت نظر متخصصان هنری و شهری و با در نظر گرفتن فرم و معماری محیطی صورت میگیرد، به معنای اتمام مشکلات نیست زیرا شلوغی بصری و حل مشکل ناهماهنگی بین المانهای شهری، مدیریت ویژهای را میطلبد که بهنظر میرسد به تازگی مورد توجه مدیران شهری هم قرار گرفته است.
مسئله اینجاست که تا چندی پیش این اهمیت زیباییهای محیط شهری از سوی مسئولان شهری درک نشده بود. به قول چارلی چاپلین در یک کار هنری میتوان حقایق و جزئیات معتبر بیشتری یافت تا در یک کتاب تاریخی... در این شرایط میتوان امیدوار بود که حقایق تاریخی کشورمان با دیدی نو و متفاوت با گذشته بر سیمای خاکستری شهرمان نقش ببندد.
به هر حال اکنون که چند نقاشی دیواری در برخی نقاط شهر(مانند میدان ونک و بزرگراه مدرس، پارکوی، بزرگراه نیایش و.. با این ویژگیهای حرفهای بر دیوارها نقش بستهاند، به راحتی میتوان تاثیر آنها را بر شهروندان حس کرد و تغییر چهره زمخت شهر را لمس کرد.